من نه منم


٭ وبـلاگ شاملـو



از آغاز تا كنون

August 2005
September 2005
October 2005
November 2005
January 2006
May 2006







Saturday, May 27, 2006

مجتبي سميع‌نژاد براي حضور در امتحانات دانشگاه، به مدت 10 روز در مرخصي براي امتحانات به سر مي‌برد. [لینک خبر در ایسنا]

محمد سيف‌زاده، وكيل سميع‌نژاد با بيان اين مطلب، به خبرنگار حقوقي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: رسيدگي به پرونده‌هاي مربوط به موكلم تمام شده و اميدوارم مسائل حل شود و وي به خانواده‌اش بپيوندد.

سيف‌زاده با اظهار اميدواري نسبت به اين كه موكلش بتواند به دانشگاه بازگردد، افزود: اعلام نتيجه نهايي در مورد اين پرونده زمان مي‌برد و موكلم پس از 10 روز مرخصي به زندان باز خواهد گشت.

نوشته مديار @    4:27 AM

|



Tuesday, January 24, 2006


About Mojtaba Samienejad
- Source Free Mojtaba Weblog


Mojtaba SamieNejad, 25 year old blogger and student, was first arrested on November 1, 2004 for reporting the arrests of three other bloggers. He was held in custody for almost three months. Following his temporary release on January 27, 2005, he started a new blog to reflect his thoughts and beliefs. This resulted in a second unlawful arrest which has lasted to this day.


Mojtaba is kept in Ghezel Hesar prison amongst inmates convicted of murder and other serious offences. Mojtaba was sentenced to 2 years imprisonment on June 2, 2005. This sentence was issued by Judge Saadat of Revolutionary Court 13.


It is ours' and all human rights activists' duty to take a stand against the injustice of imprisonment for voicing one’s opinion. We ask all bloggers, human rights organizations and free people of the world to help Mojtaba by voicing their objection to his sentencing and demand his immediate and unconditional release.


Please show your support by email to us and linking to this page.


French: Mojtaba SamieNejad! Sa vie est réellement en danger! Les droits de l' homme en danger!


German(Deutsch): Menschenrechte in Gefahr! Freiheit für Mojtaba SamieNejad! Rettet das Leben von Mojtaba SamieNejad!


Spanish: Derechos humanos esta en peligro! Libertad para Mojtaba SamieNejad! Salve la vida de Mojtaba SamieNejad!


Finish: Ihmisoikeus on vaarassa Vapaus Mojtaba SamieNejad:lle Pelastakaa Mojtaba SamieNejadn henki!


Norwegian: Menneskerettigheter er i fare!Frihet for Mojtaba SamieNejad!Redd livet til Mojtaba SamieNejad!


Swedish: mänskliga rättigheter är i fara.frihet åt Mojtaba SamieNejad.Agera för frikännande av Mojtaba SamieNejad!


Italian: I diritti dell vomo sono stati nuovamente toccati. La vita di Mojtaba SamieNejad eim pericolo!


Slovak: Lъdske prбva sъ opд» povu№ovanй!ѕivot Mojtaba SamieNejadho je v nebezpecnetrй.

نوشته مديار @    10:22 PM

|






Jailed blogger taken to sit university exams in handcuffs - Reporters Without Borders


Blogger Mojtaba Saminejad, who has been in prison since February last year was taken in handcuffs (photo) to sit his exams at Tehran’s Azad University on 21 January 2006. Reporters Without Borders welcomed the fact that the Iranian courts have allowed him to continue his university course but repeated its call for his release.


"We have never stopped our condemnation of the unfair conviction of this young student who has been imprisoned for nearly a year for posting a few messages on the Internet. We urge the authorities to show leniency. Bloggers like Mojtaba represent no threat to Iranian society. On the contrary, they support the emergence of a citizen’s debate,” said the organisation.


The weblogger was photographed inside the Tehran university as he was going to take his exam and the photo was then posted on his former blog : http://man-namanam.blogspot.com.


He was first arrested in November 2004 for speaking out against the arrest of three colleagues. While he was in prison, his website was hacked into by people linked to the Iranian Islamist Hezbollah movement. On leaving jail, he relaunched his blog at a new address (http://8mdr8.blogspot.com), which led to his re-imprisonment, on 12 February 2005.


Mojtaba was sentenced in June 2005 to two years in prison for “insulting the Supreme Guide”. One month later he was given an extra ten months in prison for incitement to “immorality”.


RSF

نوشته مديار @    12:31 PM

|



Saturday, January 21, 2006

مجتبي سميعي نژاد ، وبلاگ نويس ِ محبوس در زندان قزل حصار كرج ، ساعت سه و نيم امروز شنبه 1 بهمن هشتاد و چهار به همراه دو مامور محافظ و در حالي كه دستبند به دست داشت اجازه يافت در امتحان آخر ترم ِ دانشگاه خود حضور يابد. وي دانشجوي رشته ي ارتباطات اجتماعي ِ دانشگاه آزاد ، واحد تهران مركز است و به خاطر تعلل مسئولين زندان نتوانست در سه امتحان ِ نخست خود شركت كند. مسئولين حراست دانشگاه به او اجازه ي نشستن در بين بقيه ي دانشجويان ِ امتحان دهنده را ندادند و وي را به كلاس خالي اي هدايت كردند و او با دستبند به نوشتن پاسخ سوالات ِ امتحان اش مشغول شد. سميعي نژاد را بلافاصله بعد ازامتحان به زندان باز گرداندند. اين وبلاگ نويس قرار است به همين گونه در دو امتحان ِ باقي مانده اش در تاريخ هاي دوم و ششم بهمن شركت نمايد. سكوت ِ رسانه هاي عمومي در مقابل سير پرونده ي اين وبلاگ نويس باعث شده كه او يك سال و نيم در زندان ( هشتاد و هشت روز انفرادي ) ، بدون حتي يك روز مرخصي محبوس باشد. وي به خاطر توهين به مقام رهبري به دو سال حبس محكوم گشت كه اين حكم پس از اعتراض وي توسط ديوان عالي عدالت تائيد شد. همچنين او در پرونده ي ديگري به اتهام نشر اكاذيب به قصد تشويش اذهان عمومي به ده ماه حبس محكوم شد كه اين حكم پس از درخواست تجديد نظر هم اكنون به دادسراي ارشاد ارجاع يافته است و در حالت مسكوت و مسكون به سر مي برد.

لطفا" اگر در باره‌ی مجتبی می‌نویسید به همین وب‌لاگ (من نه من‌ام) لینک بدهید.



Mojtaba Sami'i Nejad (Saminejad), an imprisoned blogger, accompanied with two prison guards, with handcuffs, was permitted to write one of his final exams. He is a student in social communications, in Azad University (Tehran).

He couldn't write the first three of his final exams because of the shortcomings of the people in charge. He was not allowed to sit with the other students for the final exam. He had to write it in a separate room, while he was still handcuffed.

He was returned after the exam to prison. He is supposed to write the other two finals remaining in the next few days. The silence of the media on his arrest and imprisonment, lead to his stay for a year and a half in prison (88 days in solitary confinement) without even one day of leave.

He was arrested and charged because of writing in his weblog, and criticizing and insulting the supreme leader.

Translated from Farsi by: The dawn is near
نوشته مديار @    5:55 PM

|



Tuesday, November 29, 2005

به جرم بی‌گناهی



خبر كوتاه است، مجتبي سميعي‌نژاد پس از بيش از يكسال تحمل زندان در تهران و كرج و اين انفرادي و آن انفرادي سرانجام به 2 سال زندان محكوم شده است. [بقیه در وب‌لاگ حنیف]




مجتبای بی گناه
[اصل مطلب روزنامه‌ اینترنتی ایران ما - از طریق بلاگ نیوز]



نگاهی به پرونده « مجتبی سمیع نژاد » ، تنها وبلاگ نویسی در زندان جا مانده

یرای ما ،گروه گزارش نام « مجتبی سمیع نژاد » برای آنانکه در فضای اینترنت هستند نامی شناخته شده است چه آنکه پس از بازداشت های فله ای وبلاگ نویسان از شهریور سال گذشته ، در حالی که همه آنها تا کنون بصورت موقت یا دائم آزاد شده اند اما مجتبی تنها وبلاگ نویسی است که هنوز در زندان رژیم جمهوری اسلامی ایران به سر می برد. وی در پرونده خود هر چند با اتهامات سنگینی چون سب النبی روبرو بود اما از همه آنها تبرئه شد تا در نهایت تنها به اتهام توهین به مقامات نظام جمهوری اسلامی ایران به دوسال زندان محکوم شود. این حکم نیز بنابر اعلام وکیل وی ، دیروز رسما از سوی دیوان عالی کشور نیز تایید شد تا سمیع نژاد در آستانه سالگرد بازداشتش ، عملا مجبور باشد یکسال دیگر مجازات زندان را تحمل کند. مجازاتی که بر اساس نظر علمای حقوق ابدا حق اش نیست و بی گناه در زندان مانده است.

پروژه برخورد با وبلاگ نویسان

اواخر تابستان سال گذشته بود که از سوی اطلاعات موازی تصمیم گرفته شد تا به نوعی مقابل پدیده نوظهور وبلاگ نویسی در ایران مقاوت شود و البته برای این منظور لازم بود تا با نمایشی ولو صوری نگاه جوانان را از این تکنولوژی جدید ارتباطی که با زمینه اینترنت قابل استفاده بود ، برگردانند. این تصمیم در شرایطی بود که وبلاگ نویسی توسط جوانان ایرانی با سرعتی خارق العاده فراگیر شده بود و ایران را از حیث کاربران و پست مطالب جزو ده کشور برتر جهان در این زمینه قرار داد.

پیش از این چند برخورد با وبلاگ نویسان بصورت پراکنده صورت گرفته بود اما سازماندهی نشده بود. ابتدای شهریور 1383 بود که آرش سیگارچی نویسنده وبلاگ پنجره اطلاعات به مدت دو روز بازداشت شد. کمتر از یک هفته بعد شهرام رفیع زاده و حنیف مزروعی در حالی بازداشت شدند که خبر رسید برخی اط مسوولان تعدادی از سایت های اینترنتی سیاسی از چند روز پیش در بازداشت به سر می برند. پس از آن بود که موج بازداشت ها شدت یافت و افرادی چون روزبه میر ابراهیمی ، فرشته قاضی و سایر وبلاگ نویسان دستگیر شدند. در پی این اقدمات محدود کننده بسیاری از نهادها به دنبال دفاع از این وبلاگ نویسان و روزنامه نگاران بود که بدین شکل نام این پرونده به پرونده وبلاگ نویسان موسوم شد. بازداشت کنندگان پس از آنکه تحت فشار شدید افکار عمومی قرار گرفتند ، چند تن از بازداشت شده ها را در تلویزیون حاضر کردند که انها صراحتا اعتراف کرده اند که گناه کارند.خورشید مدت زیادی پشت ابر نماند چرا که اندکی بعد به کوشش برخی از وبلاگ نویسان که در آن زمان تازه آزاد شده بودند ، و همچنین برخیمقامات دولتی همچون محمد علی ابطحی ، پرونده وبلاگ نویسان به هیات نظارت بر قانون اساسی رفت و پس از مشاهده تخلف هاشمی شاهرودی در فضایی مناسب با برخی بازداشت شدگان دیدار کرد. در نهایت همه متهمان آزاد شدند و البته قرار شد که برای چهار تن از این متهمان دادگاهی برگزار شود که البته این روزها دو تن از متهمان خارج از کشور زندگی می کنند و دو تن دیگر در ایران به کار خویش مشغولند.

بازداشت مجتبی سمیع نژاد

هنوز پرونده وبلاگ نویسان پایان نیافته بود که مجتبی سمیع نژاد ، وبلاگ نویس تهرانی بازداشت شد. هر چند او سریعا آزاد شد اما پس از اندکی باز بازداشت شد که این بازداشت تا کنون ادامه داشته است. مجتبی سميعی نژاد هم با نام مستعار "مديار" در وبلاگ خود می نوشت. او نخستين بار دهم آبان بازداشت شد و اندکی پس از آزادی، بار ديگر در 25 دی، پس از احضار تلفنی راهی زندان شد. همزمان با بازداشت در 25 دی ، آرش سیگارچی ، روزنامه نگار و وبلاگ نویس نیز بازداشت شد تا کميته حمايت از وبلاگ‌نويسان که حدود يک ماه از تاسيس آن گذشته بود، روز سه شنبه، چهارم اسفند (22 فوريه) را به عنوان "روز مبارزه برای آزادی مجتبی و آرش" نامگذاری کرد و از کسانی که وبلاگ، يا خاطرات اينترنتی می نوشتند خواست تا در اين روز، سايتهای خود را به همين هدف اختصاص دهند.
یک ماه پس از آن بود که آرش سیگارچی با وثیقه یکصد میلیون تومانی موقتا آزاد شد اما مجتبی سمیع نژاد همچنان در زندان ماند. حتی وقتی اواخر بهمن ماه خانواده وی بالاخره توانست وثیقه 50 میلیون تومانی مجتبی سمیع نژاد را با زحمت فراوان تهیه کند ، اینبار قاضی پرونده او مانع آزادی اش شد. در همان روز اعلام شد " سميع‌نژاد از جمله متهمان پرونده‌ي موسوم به وبلاگ‌نويسان به علت عجز از تامين قرار وثيقه صادره از سوي شعبه‌ي 2 بازپرسي دادسراي ناحيه‌ي 21 بازداشت شد. "

در این مورد محمد سيف‌زاده، وكيل مدافع سميع‌نژاد در همان روز خبرداد: بنا به گفته‌ي پدر موكلم، وي صبح امروز به صورت تلفني از سوي شعبه‌ي 2 بازپرسي دادسراي ناحيه‌ي 21 احضار و قرار وثيقه 50 ميليون توماني‌اش به 100 ميليون تومان تبديل شد كه به علت عجز از پرداخت اين ميزان بازداشت شد.

مجتبی در بازداشت

در ماههای ابتدایی سال جدید که به عقیده برخی به دلیل برگزاری انتخابات ریاست جمهوری کمی از سختگیری های رایج قوه قضاییه کاسته شد ، باز نه تنها مجتبی سمیع نژاد آزاد نشد بلکه براي تحقيقات بيشتر در دادسراي ناحيه‌ي 21 حاضر شد.
وی را روز چهارشنبه اول اردیبهشت ماه با دستبند و زنجير به دادسراي ناحيه‌ي 21 بردند و پس از تحقيق و بازجويي از وي، مجددا به زندان برگردانده شد.

نامه‌ي مجتبي سميع‌نژاد


پس از آن بود که مجتبي سميع‌نژاد در نامه‌اي به رييس دادگاه انقلاب اسلامي، آزادي خود را درخواست كرد.

سميع‌نژاد در این نامه ، بازداشت خود به مدت شش ماه را بر خلاف قانون حفظ حقوق شهروندي و آزادي‌هاي مشروع خواند و گفته بود كه سه ماه از مدت بازداشتش را به صورت انفرادي و تحت فشار نگهداري شده و محل بازداشتش در مكاني نامعلوم در زندان قزل‌حصار بوده است.
وي در اين نامه اعلام كرده بود كه در اعتراض به رفتار و اعمالي كه آن را خلاف حقوق بشر و اسلامي خوانده، از اين تاريخ رسما اعتصاب غذا مي‌كند.
آزادي بي قيد و شرط و فوري با توجه به اصل برائت قانون اساسي، رسيدگي مجدد به پرونده اتهامات بر طبق قانون حفظ حقوق شهروندي و آزادي‌هاي مشروع مصوب سال 83 مجلس شوراي اسلامي، پيگيرد قانوني مسوولان رسيدگي كننده به پرونده به علت آن چه ”نقض مكرر قانون“ خوانده شده و برگزاري دادگاه علني با حضور ارباب رسانه‌ها و مطبوعات، خواسته‌هاي ذكر شده از سوي سميع‌نژاد در نامه‌اش به رييس دادگاه‌ انقلاب اسلامي، بود.
اين نامه به رييس قوه‌ي قضاييه، بازرسي و حفاظت اطلاعات قوه‌ي قضاييه، بازرسي كل كشور، دادسراي انتظامي قضات، رييس اندرزگاه 3 قزل‌حصار، رييس مددكاري اندرزگاه 3قزل‌حصار و... رونوشت شده بود.

پاسخ به نامه مجتبی

سمیع نژاد تنها دو هفته بعد پاسخ نامه خود را گرفت! شعبه‌ي سيزده دادگاه انقلاب، مجتبي سميع‌نژاد را به دو سال حبس محكوم كرد.
حكم صادره بر اساس توهين سميع‌نژاد به يكي از مقامات بود و وي در ساير موارد اتهامي كه شامل اقدام عليه امنيت ملي و نشر اكاذيب بوده، تبرئه شد.
البته قصه تنها به اینجا پایان نیافت چرا که پرونده دیگری برای سمیع نژاد در شعبه‌ي 78 دادگاه كيفري استان تهران گشودند که بدوا اتهام سميع نژاد به اين دادگاه معرفي شده بود كه رياست شعبه با عنوان اينكه ارتداد جرم نيست از اين مساله و نبود كيفرخواست به عنوان نواقص پرونده نام برد. بعد از ارسال مجدد پرونده اینبار عنوان سب‌النبي به عنوان موارد اتهامي وي در كيفرخواست ذكر شد.

در این میان یکی از کسانی که در کنار دکتر «سیف زاده » ، وکیل سمیع نژاد ، بارها سعی در یاری به وی داشت ، فرشته قاضیی روزنامه نگار و وبلاگ نویس و از متهمان پرونده وبلاگ نویسان بود. وی در خصوص وضع سمیع نژاد در آن روزها ، در وبلاگ شخصی اش می نویسد:

«مجتبی سمیع نژاد از سوی شعبه ۱۳ دادگاه انقلاب به ۲ سال زندان محکوم شد ، این در حالی ست که وی ۷ ماه است که در زندان به سر می برد و بیشتر این مدت را در انفرادی بوده است. شعبه ۱۳ دادگاه انقلاب مجتبی را از ۱۵ اتهام تبرئه و به اتهام توهین به رهبری! به ۲ سال حبس تعزیری یعنی اشد مجازات، محکوم کرده است امروز که با برادر مجتبی و سپس مادرش صحبت میکردم از اعتراض وکیل مجتبی به این حکم خبر میدادند. مادرش می گفت به وکیل مجتبی گفته اند تا ۱۵ روز دیگر دادگاه تجدید نظر تشکیل خواهد شد. از طرف دیگه مجتبی ۳۱ خرداد به اتهام ارتداد! در دادگاه کیفری تهران محاکمه خواهد شد.»



دادگاه اتهام سب‌النبي

در آخرین روز بهار سالجاری ، اولين جلسه‌ي رسيدگي به اتهامات مجتبي سميع‌نژاد به اتهام سب‌النبي برگزار شد. محمد سيف‌زاده خبر داده بود " در اين جلسه ابتدا متن كيفرخواست كه در آن اتهام سميع‌نژاد، سب‌البني اعلام شده بود، توسط نماينده‌ي مدعي‌العموم قرائت شد و پس از آن نماينده مدعي‌العموم به دفاع از متن كيفرخواست و متهم به دفاع از خودش پرداخت. جلسه‌ي بعدي اين دادگاه كه به دفاعيات وكلا اختصاص دارد، فردا در شعبه‌ي 78 دادگاه كيفري استان برگزار مي‌شود.

و باز فرشته قاشی در این مورد می نویسد:

« از مجتبی سمیع نژاد خبرهای بدی به گوش می رسد. دادگاه رسیدگی به اتهام احمقانه سب النبی و ارتداد مجتبی که از روز شنبه آغاز شده امروز به دلیل عدم حضور مجتبی برگزار نشد! خانواده مجتبی و خود او که از نحوه دادرسی دادگاه راضی بودند ـبرخلاف دادگاه قبلی او که منجر به محکومیت دو ساله اش شده است ـامروز بدعت عجیبی را شاهد بوده اند در حالی که به دستور قاضی پرونده امروز می بایست ساعت ۹ صبح مجتبی را به دادگاه می آوردند اما مسئولین زندان قزل حصار به مجتبی گفته اند که بر اساس نامه رئیس دادسرای ارشاد اجازه انتقال تو به دادگاه را نداریم! این در حالی است که پرونده مجتبی از دادسرای ارشاد گرفته شده و اصلا ربطی به این دادسرا ندارد و از طرف دیگر امروز ۵ قاضی رسیدگی کننده به پرونده مجتبی به اتفاق نماینده دادستان و وکلای او در دادگاه منتظر او بوده اند تا جلسه دادگاه را برگزار کنند! گویا نحوه دادرسی قاضی این پرونده مجتبی به گونه ای بوده که مقدسی نژاد، رئیس دادسرای ارشاد را چنان عصبانی کرده که در جلسه اول دادگاه و در اواسط جلسه ناچار از ترک دادگاه شده است. مجتبی نگران است از اینکه در این پرونده که با درایت قاضی خوب پیش می رفت اعمال نفوذ شودو... خانواده او نیز به شدت نگرانند و مجتبی گفته اگر این گونه پیش برود نامه اش به خاتمی و شاهرودی را منتشر خواهد کرد. وکلایش نیز اعتراض کرده اند اما..»



تبرئه از اتهام سب النبی

آخرين جلسه‌ي دادگاه رسيدگي به پرونده‌ي مجتبي سميع‌نژاد به اتهام سب‌النبي صبح چهارمین روز تیر ماه به صورت غيرعلني برگزار شد. در اين پرونده آخرين دفاعيات مجتبی و وکیلش ارایه شد تا ظرف يك هفته‌ي ديگر راي صادره در خصوص وي از طرف دادگاه اعلام شود.

ده روز پس از آن بود که بالاخره بر اساس راي شعبه‌ي 78 دادگاه كيفري استان، مجتبي سميع‌نژاد، تنها وبلاگ‌نويس زنداني از اتهام سب‌النبي تبرئه شد.

درخواست تجديدنظر

23 مهرماه نیز وکیل سمیع نژاد درخواست تجدید نظر خود به احكام صادره براي موكلش را داد.
محمد سيف‌زاده گفته بود: در لوايح جداگانه‌اي نسبت به حكم شعبه‌ي 36 دادگاه تجديد‌نظر و شعبه‌ي 1084 مجتمع ارشاد، اعتراض و درخواست تجديد‌نظر خود را به قاضي پرونده ارائه دادم. در حال حاضر يكي از پرونده‌هاي موكلم در شعبه‌ي تشخيص ديوان عالي و پرونده‌ي ديگر در دادگاه تجديد‌نظر است.

اما آخرین اخبار از مجتبی سمیع نژاد



روز گذشته ، دکتر محمد سیف زاده ، وكيل مدافع مجتبي سميع‌نژاد از تاييد حكم دو سال حبس موكلش از سوي هيات تشخيص ديوان عالي كشور خبر داد.
محمد سيف‌زاده گفت: مجتبي سعيع‌نژاد چندي پيش به اتهام توهين به مقامات از سوي دادگاه به دو سال حبس محكوم شده بود كه متاسفانه هيات تشخيص ديوان عالي نيز اين راي را تاييد كرد.

مجتبی را فراموش نکیند

برخی از فعالان اینترنتی معتقدند اگر آنگونه که در مورد پرونده وبلاگ نویسان و آرش سیگارچی که پیش از این به 14 سال زندان محکوم شده بود ، اطلاع رسانی در مورد پرونده سمیع نژاد روی می داد او نیز اکنون آزاد بود. به عقیده این دسته حرکتهایی در جهت آزادی وی شده است اما عمدتا پراکنده بوده و از سویی فاقد فراگیری بوده است. انتظار می رود در روزها آینده فعالان وبلاگ و اینترنت ، بیش از پیش از سمیع نژاد حمایت کنند
نوشته مديار @    12:23 AM

|



Saturday, October 01, 2005

مجتبی جان، تولدت را تبریک‌ می‌گویم. امیدوارم که هر چه زودتر به آغوش عزیزان‌ات بازگردی و این سیاهی را پایانی باشد.

با تشکر از دوست عزیزی که خبر داد.
نوشته مديار @    3:38 AM

|



Thursday, September 22, 2005

بازخوانی پرونده‌ی مجتبی سمیعی‌نژاد توسط وکیل او، محمد سیف‌زاده - منبع: سایت روز

آقاي مجتبي سميع نژاد دانشجوي وبلاگ نويس در تاريخ ۱۰ آبان ۸۳ توسط چهارنفر از مامورين دادسراي تهران در خانه بازداشت و کيس کامپيوتر و تعدادي کتاب و نوشته‌هاي او توقيف و به زندان تحويل شد. وی مدت ۸۸ روز در سلول انفرادي توام با بازجويي گذراند و حسب اظهاراتش در دادگاه کيفري استان تحت شکنجه قرار گرفت و روزهاي سختي را گذراند، تا اینکه بالاخره در تاريخ ۸ بهمن ۸۳ با قرار وثيقه ۵۰ ميليون توماني آزاد شد و به او گفته شد اگر به خانم عبادي يا سيف زاده وکالت بدهي، دوباره بازداشت خواهي شد !

به هر حال، بعد از آزادي بلافاصله با نامه اي که به کانون مدافعان نوشته بود به دفترم آمد و وکالت داد ، لذا در تاريخ ۱۳ بهمن ۸۳ تلفني احضار و پس از تفهيم اتهام مجدد به اتهام:
۱- توهين به امام خميني و مقام رهبري ماده ۵۱۴
۲- اقدام عليه امنيت داخلي کشور از طريق تبليغ عليه نظام بوسيله شايعه پراکني و انتشار مطالب خلاف واقع موضوع ماده ۵۰۰
۳- توهين به مقدسات اسلام و اهانت به مقررات نوراني اسلام موضوع ماده ۵۱۳
۴- نشر اکاذيب از طريق تشويش اذهان عمومي
۵- برقراري رابطه نامشروع و تشويق به فحشاء و فساد ( عموم اتهامات فوق با عناوين معنون قانوني انطباق ندارد به خصوص آنکه اتهامات جديد بعد از سه ماه از زمان دستگيري تفهيم مي شود و اين عمده ترين دليل بر ساختگي بودن اتهامات جديد است). وی با تشديد قرار به وثيقه ۱۵۰ ميليون توماني در بازداشت مانده و تاکنون در زندان به سر مي برد .

بدنبال رسوايي اعمال خلاف قانون مامورين دادسراي تهران آقاي شاهرودي کميته اي متشکل از سه نفر تعيين و پرونده ها را از دادسراي تهران گرفتند . و سپس تمام وبلاگ نويس‌ها آزاد شدند . وکالتنامه تنظيمي را به مجتمع ارشاد نزد بازپرس شعبه دوم برده ، ايشان گفت نزد قاضي مقدس رياست مجتمع برويد ، گفتم به ايشان چه ارتباطي دارد ، شما بازپرس شعبه هستيد و قانونا نميتوانيد وکالتنامه را نگيريد. گفت آقا بحث نکنيد ، برويد نزد ايشان ، ناچار نزد ايشان رفتم ، که با چند نفر از اتاقش بيرون آمد ، گفت آقاي سيف زاده شما بازداشت هستيد گفتم قانونش را بياوريد ، اگر جرم بود ، آنرا بازخواهم نمود گفتم ظاهرا اصل قانوني بودن جرم را قبول نداريد اصل 36 قانون اساسي و ماده 2 قانون مجازات اسلامي آنرا به رسميت شناخته ، شما مي توانيد بگوييد من قانون را قبول ندارم . گفت شما توقيف هستيد و دستور توقيف مرا به افسري داد ، که مدتي در توقيف بوده و آزادم کردند و وکالت روي پرونده به اتفاق همکار محترم جناب آقاي فريدون شامي گذاشتيم. فشار به موکل جهت عزلم از وکالت فزوني يافت و آقاي سميع نژاد هم مقاومت مي کرد. با خانواده او صحبت کرده ، آنها زير بار اين فشار نرفتند و مجتبي هم از زندان تماس مي گرفت و بر ادامه وکالت اصرار و تاکيد داشت .

لذا براي فشار و آزار و اذيت بيشتر براي موکل سه پرونده به شرح زير ساختند :

۱- اتهام ارتداد : پرونده تشکيلي با قرارعدم صلاحيت به نفع دادگاه کيفري استان ارسال و به شعبه ۷۸ دادگاه کيفري استان ارجاع گرديد ، رياست شعبه که روحاني باسواد و روشن ضمير و انساني بود ، پرونده را مسترد داشت و نوشت اولا بر طبق اصل قانوني بودن جرم ومجازات جرمي بنام ارتداد نداريم، ثانيا اگر در جرمي اعتقاد به تعقيب دارند بايد با صدور کيفرخواست پرونده را به دادگاه صالح بفرستيد [ قاضي مقدس و ابواب جمعي او اين امور ابتدايي را که دانشجوي سال اول حقوق ميداند را هم نميدانستند و يا اگر ميدانستند، قبول نداشتند که آن بسيار بدتر است] پرونده به شعبه دوم بازپرسي اعاده گرديد . قاضي مقدس دوباره دست به کار شد وبدون احضار موکل و وکلا در سطري که قبلا تفهيم اتهام به موکل کرده بود، اتهام ساب النبي را داخل پرانتزي الحاق و کيفرخواست جديدي به استناد ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامي تقاضاي مجازات براي موکل نمود . [توجه داشته باشيم مجازات ارتداد در مقررات شرعي و ساب النبي در شرع و قانون اگر ثابت شود اعدام است] پرونده به کلاسه ۸۳/۶ در شعبه ۷۸ تشکيل و وقت رسيدگي براي ۳۱/۳/۸۴ ساعت ده صبح تعيين شد. در وقت مقرر در دادگاه حاضر شديم ، نظر به اينکه در مجازات اعدام بايد پنج قاضي حضور داشته باشند ، دادگاه با تاخير تشکيل شد .

هنگام ورود به دادگاه ديديم علاوه بر نماينده دادستان ، مقدس معاون مرتضوي هم با پرونده اي در دادگاه حاضر شد و در گوشه اي نشست. حضور ايشان با توجه به حضور نماينده دادستان قانوني نبود ، به اين امر اعتراض داشتيم که مورد قبول واقع نشد . نماينده دادستان از کيفرخواست دفاع کرد . اتهامي که مجازات آن اعدام بود، متکي به هيچ دليل قانوني و محکمه پسندي نبود . ضمن آنکه چند لحظه قبل از شروع دادگاه مجتبي را با غل و زنجير و دستبند و پا بند آورده بودند که به آن اعتراض کرديم. رئيس دادگاه خطاب به مامور گفت اين چه وضعي است؟ اينها را باز کنيد. مقدس گفت نيروي انتظامي حرف ما را هم گوش نمي کند، ما هم مي گوييم اين کار خلاف قانون است، ولي نيروي انتظامي دستور ما را اجرا نمي کند ؟ گفتم واي به حال جامعه اي که مامورين انتظامي دستور دادستان را اجرا نکنند. مطمئن بودم که دروغ مي گويد .

به هرحال غل و زنجير از دست و پاي مجتبي برداشته شد و محاکمه ادامه يافت. رئيس دادگاه خطاب به نماينده دادستان گفت شما که به اتهام ساب النبي تقاضاي اعدام براي متهم نموده ايد ميتوانيد ساب النبي را توضيح دهيد ؟ نماينده دادستان و قاضي مقدس منتظر چنين سووالی نبودند. دو نفر از مستشاران دادگاه به داد آنها رسيدند و گفتند دادگاه حق ندارد چنين مطلبي را از نماينده دادستان سئوال کند. رئيس دادگاه بر سووال خود استوار بود، ناچار نماينده دادستان مطالب موهومي را سرهم کرد و تحويل دادگاه داد و گفت مقصود ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامي اهانت به امام زمان بوده ، که بحث قانوني و فقهي در گرفت. من هم اضافه کردم آقاي رئيس دادگاه آن کلمات موهن و مصاديقش را هم از ايشان بخواهيد ارائه نمايند. اين موضوع بيشتر قاضي مقدس و نماينده دادستان را مشوش و عصباني کرد. قاضي مقدس با عصبانيت بلند شد و در دادگاه را محکم به هم کوبيد و از دادگاه خارج شد . پس از مباحثاتي، دادگاه حدود ساعت ۴ بعدازظهر بعنوان تنفس تعطيل و مجتبي را با خود بردند و وقت رسيدگي براي چهارشنبه ۱/۶/۸۴ تعيين و به همه مامورين ابلاغ گرديد . چهارشنبه وقت کمي به رسيدگي گذشت و وقت براي پنج شنبه ۲/۴/۸۴ تعيين گرديد ، که مقامات دادسرا با زندان تماس و ميگويند سميع نژاد را پنج شنبه به دادگاه نياوريد. لذا وقت رسيدگي براي شنبه مورخ ۴/۴/۸۴ تعيين شد .

وقت دفاع به وکلا رسيد. برخاستم و شرح مفصلي از اعمال خلاف قانون و شرع دادسرا را به عرض دادگاه رساندم و اصول مربوطه در قانون اساسي و قانون آيين دادرسي کيفري و قانون احترام به حقوق شهروندي را تشريح نمودم . در هنگام تشريح قانون اساسي و اعلاميه جهاني حقوق بشر مرتب با تذکر مستشاران روبرو شده ، که رئيس دادگاه به آن وقعي نمي گذاشت تا بالاخره سه نفر ازمستشاران به دفاعياتم معترض شده ، من هم با ناراحتي گفتم براي انساني تقاضاي اعدام شده، حال اجازه دفاع مشروع و آزاد بما نمي دهيد !

رئيس دادگاه متاثر شد و گفت جناب سيف زاده! شما چرا ناراحت هستيد؟ گفتم آقاي رئيس دادگاه ما در مورد جان انساني صحبت مي کنيم. مگر مي شود اينهمه ظلم و ستم را ديد و سکوت کرد؟ نماينده دادستان گفت وکيل محترم خطابه سياسي خواندند . گفتم باعث تاسف است که استناد به قانون اساسي و قانون آيين دادرسي کيفري واعلاميه جهاني حقوق بشر به زعم حضرتعالي خطابه سياسي است . نماينده دادستان گفت موکل شما ضمن اهانت به امام زمان منکر وجود ايشان نيز شد. اولا مصداقش را خواستم ارائه کند که شعري را ارائه کرد، ثانيا قسمتي از وبلاگ موکل را از نويسنده اي تحت عنوان [ امام زمان ميخواهي بيايي چه کني ؟ ] نقل و مورد نقد موکل قرار گرفته تقديم دادگاه نمود . رئيس دادگاه خطاب به نماينده دادستان گفت آقا پس شما مدعي هستيد که ايشان به امام زمان توهين کرده و نيز وجود امام زمان را منکر شده که اولا يک ميليارد مسلمان اهل تسنن معتقد به امام زمان نيستند، آيا اينها مشمول ارتداد و يا ساب النبي هستند ؟ و بايد اعدام شوند ؟ ثانيا موضوع کيفرخواست فعلي فقط ساب النبي است و موضوع ارتداد منتفي شده .

نماينده دادستان به تناقض گويي عجيبي افتاد. دفاعياتم تمام شد. جناب آقاي شامي همکار محترم موازين شرعي ساب النبي و ارتداد را بخوبي تشريح نموده و دفاعيات پايان پذيرفت . نماينده دادستان وقت خواست و سخنراني غرايي عليه من به عرض دادگاه رساند. خواستم پاسخ بگويم ، رئيس دادگاه موافق و مستشاران مخالف بودند ، گفتم آقاي رئيس دادگاه! نماينده محتمرم دادستان مطالب خلاف وکذبي را بعرض دادگاه رساند ، که عدل و قانون حکم مي کند اظهارات ايشان پاسخ داده شود . گفتم بعد از اظهارات وکلاي مدافع نماينده دادستان حق صحبت نداشت ، حال که به او اجازه داديد ، بايد جهت ايجاد تعادل در دفاع و بيطرفي اجازه پاسخ بدهيد که موافقت نشد ، دادگاه آماده اخذ آخرين دفاع گرديد . آماده آخرين دفاع شدم و پشت ميز خطابه قرار گرفتم که با اعتراض مستشاران روبرو شدم !

رئيس دادگاه موافق بود. بالاخره با اجماعي که بين مستشاران ايجاد شد، از ما خواستند يا يکي از وکلاء صحبت کند يا موکل. چون راهي برايمان باقي نگذاشتند صلاح ديديم که مجتبي صحبت کند . مجتبي شرح مبسوطي بعرض دادگاه رساند که در دوران دانش آموزي برنده بزرگترين جايزه فهم و درک نهج البلاغه شده و از اعمال خلاف شرع و قانون بازپرس و قاضي مقدس و بازجويان او پرده برداشت که دادگاه را بسيار تحت تاثير قرار داد . سپس لايحه اي فورا تهيه و پاسخ اظهارات نماينده دادستان داده شده وبه استناد موازين قانوني و شرعي تقاضاي برائت موکل را نموديم . دادگاه خاتمه پذيرفت و بعد از چند روز دادنامه برائت موکل از اتهام ساب النبي صادر و ابلاغ گرديد .يکي از مستشاران بعد از ختم رسيدگي و قبل از صدور حکم مرا خواست و گفت شما از قضات با سواد ، و از حقوقدانان مطرح کشور هستيد. چرا اجازه مي دهيد چنين مطالبي در دادگاه گفته شود؟ موکل را مي آورديد معذرت مي خواست و کار را تمام مي کرديد ! وظيفه من دفاع از حق و قانون و حقوق موکلم است، و با مامورين و قضات متخلف مماشات نخواهم کرد . گفت کار ما ساده تر مي شد. گفتم شما وجدان خودتان را قاضي قرار دهيد و با توجه به خدا وقانون و حق راي دهيد و دادگاه را ترک کردم . بر طبق دادنامه شماره ۹ مورخ ۱۲/۴/۸۴ در پرونده کلاسه۸۳/۶۰ با توجه به دفاعيات وکلاي وي و مجتبي سميع نژاد و رعايت اصول حقوقي حکم برائت موکل صادر شد . دادگاه معتقد بود نظر به برائت مجتبي سميع نژاد از مجازات حکم ساب النبي و ارتفاع موضوع ارتداد و برائت حکم اقدام عليه امنيت ، بايد نامبرده آزاد شود. لذا جهت آزادي فوري وي حکم برائتش به دادسراي ارشاد ، اعلام و با عصبانيت بازپرس و قاض مقدس روبرو شد. که چرا سميع نژاد در دادگاه کيفري استان صحبت از شکنجه خود کرده ، لذا بايد مجازات شديدتري شده و آزاد نخواهد شد ، لذا فعاليتهاي ما تا به امروز مثمر ثمر واقع نشد .

۲- اتهام توهين به رهبري و اقدام عليه امنيت ملي : دومين پرونده اي که براي مجتبي سميع نژاد ساخته و به شعبه ۱۳ دادگاه انقلاب ارسال شد توهين به رهبري و اقدام عليه امنيت ملي بود که تحت اين عناوين کيفرخواستي عليه مجتبي سميع نژاد از طرف قاضي مقدس صادر و به مرجع فوق ارسال شد و به کلاسه ۸۳/۷۵۱۵/ط/د ثبت شعبه فوق شد. وقت رسيدگي براي ۹ صبح مورخ ۲/۲/۸۴ تعيين شد. من چون دادگاههاي انقلاب را به استناد اصول ۱۵۹و ۱۷۲ قانون اساسي از زمان تصويب قانون اساسي سال ۵۸ غير قانوني مي دانم، همکار محترم جناب آقاي شامي عهده دار دفاع از موکل در شعبه مذکور بودند . طبق معمول موکل را با غل و زنجير به دادگاه آوردند و چند نفر از بازجويان او را هم در دادگاه حاضر کردند تا امکان دفاع مشروع را از وکيل و موکل سلب کنند. همکار محترم به اين نحوه دادرسي اعتراض کرد که مورد توجه قرار نگرفت.

نهايتا موکل به اتهام توهين به بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران و رهبري بدون کوچکترين دليل محکمه پسندي به استناد ماده ۵۱۴ قانون مجازات اسلامي مطابق با دادنامه شماره ۷۰ مورخ ۱/۳/ ۸۴ حداکثر مجازات يعني دو سال حبس محکوم و از اتهام اقدام عليه امنيت ملي تبرئه شد. در اثر اعتراض به راي صادره پرونده در شعبه ۳۶ دادگاه تجديد نظر استان تهران که مقر آن در دادگاه انقلاب است، مطرح رسيدگي قرار گرفت. کلاسه پرونده ۸۴/۴۱۸ بوده که بموجب دادنامه شماره ۵۷۳ دادنامه شعبه ۱۳ دادگاه عمومي تهران بدون تعيين کردن کلمات موهن عليرغم تکليف قانوني بموجب قانون استفساريه نسبت به کلمه اهانت ، توهين و يا هتک حرمت ( از نظر مقررات کيفري اهانت وتوهين و... عبارت است از بکار بردن الفاظي که صريح يا ظاهر باشد و يا ارتکاب اعمال و انجام حرکاتي که به لحاظ عرفيات جامعه و با در نظر گرفتن شرايط زماني و مکاني و موقعيت اشخاص موجب تخفيف و تحقير آنان شود و با عدم حضور الفاظ ، توهين تلقي نمي شود ) راي صادره عينا تائيد و نتيجتا موکل به دوسال حبس قطعي محکوم شد. در حواشي اين دادگاه گفته شد در هنگام صدور راي يکي از مقامات دادسراي تهران در دادگاه حاضر شد و با ارائه مصاحبه هاي اينجانب در مورد سميع نژاد خواهان برخورد شديد با موکل شده ، که دادگاه با توجه به اين وضعيت حکم حبس حداکثري را تائيد کرد .

۳- اتهامات برقراري رابطه نامشروع ، تشويق به فساد و فحشاء و تشويش اذهان عمومي موضوع مواد ۶۷۳ و ۶۳۹ و ۶۹۸ قانون مجازات اسلامي بود که از طرف قاضي مقدس عليه موکل ، کيفرخواست صادره پرونده به شعبه ۱۰۸۴ دادگاه عمومي جزايي تهران مستقر در مجتمع ارشاد ( محل استقرار قاضي مقدس ) مورد رسيدگي قرار گرفت . دو اتهام اول و دوم به استناد عکسهاي خانوادگي که از منزل موکل برده بودند ، دختران فاميل موکل را به دادگاه احضار و تحت فشار قصد داشته اند اقاريري عليه مجتبي جمع آوري کنند. اين عمل قاضي مقدس و شعبه دوم بازپرسي خلاف شرع و اخلاق به صراحت مغاير با بندهاي ۱ و ۳ و ۴ و ۶ و ۸ و ۱۱ ماده واحده قانون احترام به آزاديهاي مشروع و حفظ حقوق شهروندي بوده و جالب توجه آنکه دادگاه ، کوچکترين توجهي به اعمال خلاف دادسرا نکرده و در محاکمه اي فوري که ابتدا هم قصد داشتند بدون حضور موکل بر پا کنند ، مجتمع سميع نژاد از اتهامات اول محکوم به جزاي نقدي و دوم تبرئه و در مورد اتهام سوم به ۱۰ ماه حبس محکوم شد . اين دادگاه نيز عليرغم برائت موکل از اتهامات ارتداد ، ساب البني، اقدام عليه امنيت ، تشويق به فحشاء عليرغم تصريح قانوني حاضر به تخفيف قرار تامين و آزادي موکل نشد ، تا همچنان فشار روي موکل ادامه داشته باشد .

چند نکته ظريف :
۱- اتهامات مجتبي سميع نژاد بر مبناي وبلاگ وي بود که پس از دستگيري password آنرا بزور از موکل گرفته و با استخراج مقالات ايشان چنين اتهاماتي براي او مي سازند. در هر سه دادگاه بعد فني قضيه تشريح شد که وبلاگ دفترچه خاطرات خصوصي افراد است که با دسترسي به password ميتوان مطالب آنرا مطالعه و ملاحظه کرد . بدون داشتن آن کليد رمز امکان دسترسي به آن مقالات وجود نداشت ، لذا در صورتي که اکثر جرايم فوق در وبلاگ محقق مي شد. رکن مادي حقيقي جرم يعني نشر وانتشار اصولا واقع نشده تا بتوان متهمي را تحت تعقيب قرار داد . به اين موضوع در دادگاه بدوي شعبه ۱۳ و ۱۰۸۴ و شعبه ۳۶دادگاه تجديد نظر مطلقا توجهي نکرده و شعبه ۷۸ اين دفاع را قبول نمود ، چه پس از دسترسي دادسرا به رمز مقالات،وبلاگ مجتبي سميع نژاد در معرض ديد و مطالعه و بعضا تغيير و تحريف قرار گرفته است .

۲- در تمام دادگاهها قاضي مقدس يکي از بازجويان را بعنوان اهل خبره به دادگاه تحميل مي کرد که علاوه بر نماينده دادستان او هم عليه متهم مطالبي به عرض مي رساند ، که با اعتراض وکلا روبرو، زيرا دادرسي را از حالت انصاف و تعادل به نفع دادسرا خارج مي کرد، که دادگاهها به اين اعتراض توجهي نکردند . اما شعبه 78 دادگاه کيفري استان مانع حضور وي در دادگاه نشد ولي اجازه نطق هم در اثر اعتراض ، به وي نداد .

۳- گر چه سالهاست انتظار عدالت و اجراي قانون از قوه قضاييه ندارم، اما به رعايت و غبطه و صلاح موکل به هيات تشخيص و دادگاه تجديد نظر استان تهران نسبت به دو راي محکوميت اعتراض خواهيم نمود .

مدتي است فاجعه اي نامبارک بصورت ترور قضات در جامعه شروع شده ، اين امر موجب نگراني مردم شده ، در لحظه نوشتن اين سطور رئيس دادگاه ملارد هم ترور نافرجام شد ، که اميدوارم قوه قضاييه با کاري فني و بدون بحران سازي انگيزه اين ترورها را دقيقا روشن و به مردم شريف ايران اعلام و متهمان اين وقايع زشت بدون سوء استفاده سياسي به مردم معرفي شوند .

به عنوان فردي که که سالها در پست دادستاني و بازپرسي بوده و هزاران پرونده جنايي را رسيدگي و رمز آنرا گشوده ، اعتقاد دارم اين ترورها مطلقا جنبه سياسي نداشته ، بلکه ناشي از نظرات شخصي بوده است. در اين زمينه بد نيست به سوابق اخلاقي و رفتاري و دفاعيات مجتبي توجه کافي مبذول گردد . قاضي مقدس رفتاري بسيار خشن و تند با مراجعين داشته و به اصول قانوني و حقوقي و شرعي کاري نداشت، او اکنون دستش از دنيا کوتاه شده و قطعا بايد پاسخگوي اعمال خود در پيشگاه حضرت باريتعالي باشد ، چه بگفته حضرت حق :
" اليوم نختِم عَلي افواهِهِم و تُکلّمنا ايديهِم و تَشهَدَ ارجُلُهم بما کانوا يکسبون "

چون نيک نظر کرد پر خويش در آن ديد
گفتا زکه ناليم که از ماست که بر ماست

تصميم امروز قوه قضاييه مبني بر تسليح قضات دادسرا صرفنظر از آن که به هيهمنه و شکوه و اقتدار قوه قضاييه صدمه جبران ناپذيري وارد خواهد کرد ، پي آمدهاي جبران ناپذيري بر قوه قضاييه تحميل خواهد کرد ، چه آن که قضات به آيين نامه نحوه استفاده از سلاح گرم آشنايي نداشته و با کوچکترين امکان تحقق ظن ، اقدام به تيراندازي کرده و خدای ناکرده اگر خون از دماغ کسي ريخته شود قوه قضاييه با نارضايتي هاي گسترده اي روبرو خواهد شد . چاره حل مشکل حفظ امنيت کامل قضات توسط نيروهاي انتظامي و رعايت قانوني، اخلاقي، حق و عدالت از طرف قضات دادسرا است، بايد قضات دادسرا از سلاح تندخويي که اثرش زودگذر بوده استفاده نکرده و به سلاح حلم وعلم و قانون مجهز و پايدار شوند .
نوشته مديار @    6:47 PM

|



Tuesday, September 06, 2005

کاش مجتبي زودتر آزاد بشه

[از وب‌لاگ محمدرضا نسب‌‌عبداللهی]



هنگامی که صدای مجتبی سمیع نژاد را از طریق تلفن و از آن سوی میله های زندان شنیدم نمی دانستم چه کنم.بین غم و شادی پا در هوا بودم.او که در میان دیوارهای بلند زندان روزگار می گذراند رهایی ام از زندان را شاد باش می گفت.

احساس خفگی می کردم هرگز دوست نداشتم صدای مجتبی را در چنین شرایطی بشنوم،من بیرون از زندان باشم و او در میان زندان.(هر چند که در بیرون از زندان نیز آزادی یافت نمی شود) ولی به هر روی گذشت این روزها چندان آسان نیست.

کاش صدایش را در بیرون از زندان می شنیدم اصلا کاش آن بازجوی وزارت اطلاعات در پایان باز جویی های طاقت فرسا نمی نوشت که مجتبی در وبلاگش مطالب توهین آمیز و ارتدادی قرار می داده است.آخه تو که تفاوت "مخالفت، انتقاد و آزادی بیان" را با اتهامات مزخرف درک نمی کنی چرا در مقام باز جو، یک جوان را با گزارش های ساختگی به دامان دستگاه قضایی می فرستی تا قاضی هم تحت تاثیر "گزارش مرجع رسمی"(یعنی همان وزارت اطلاعات که گوش و چشم نظام نامیده می شود و گزارش هایش فصل الخطاب تلقی می شود) یک وبلاگ نویس را این گونه در زندان نگه دارد.ولی همه این ناملایمات رخ داده است و هم الان دوست عزیزم مجتبی سمیع نژاد گرفتار زندان است و در بیرون هم خانواده اش با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم می کنند. مادر مجتبی یک پسرش را باید در زندان ببیند و یکی دیگر را به سبب بیماری کلیوی روی تخت بیمارستان.

دیگر نمی توانم بیش از این ادامه دهم.بدنم سست شده است و وجودم پر از اندوه.کاش مجتبی زود تر آزاد بشه...
نوشته مديار @    3:18 PM

|